سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ماه و مهتاب

شب بود و سکوت و ماه و مهتاب

من بودم و دل پر از تب و تاب

با زمزمه شبانه من

آرام شود خیال بی تاب


نوشته شده در یادداشت ثابت - شنبه 91/6/19ساعت 12:14 عصر توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

از خلوت دیدگانت
به شامگاه و سحر رسیدم
و سجاده احساسم را
به پای مهتاب انداختم
شاید پرتویی از رخت
به دیدگانم برسد


نوشته شده در دوشنبه 92/8/27ساعت 1:10 صبح توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

 امروز ز شوق دیدنت بی تابم                                 

                                چون قاصدکی به دور خود می تابم 
       از درد و خماری و غم دوری تو                                   

                                  چشمم به در است و بی دل و کم تابم 


نوشته شده در شنبه 92/8/18ساعت 11:21 عصر توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

یک روز به دیدار تو خواهم آمد 

از باغچه دلم گلی خواهم چید

از هر نفسم ترانه ای خواهم ساخت

با هر طپشی ستاره ای خواهم چید

 

یک روز به دیدار تو خواهم آمد

با ساز دلم نغمه خوش خواهم زد

جامی ز شراب ناب پر خواهم کرد

در جام میم عکس رخت خواهم دید


نوشته شده در پنج شنبه 92/8/16ساعت 1:49 صبح توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

کوه و دشت را ببین

چگونه خود را برای تو آراسته اند

چه استقبال بی نظیری

عطر اقاقیا هوش از سرت خواهد برد

و نسیم دل انگیز

چه عاشقانه گونه هایت را نوازش خواهد داد


سپیدار را ببین چه استوار

رود را ببین چه پر شور

گل را ببین چه با طراوت


همه برای توست

که به آنها بنگری

و رسم بودن را بیاموزی


نوشته شده در دوشنبه 91/10/25ساعت 9:50 صبح توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

دیدگانم را 

به سادگی چشمانت میسپارم

و از تمنای درونم

به صداقت احساست مینگرم

و حسی مرا فرا میگیرد

از شوق با تو بودن


نوشته شده در یکشنبه 91/10/3ساعت 11:8 صبح توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

من از سر مستی و طرب خام شدم

با میکده و بتکده همجام شدم

دیری نگذشت سر فتادم بر راه

از جام دلم خوردم و خوشنام شدم


نوشته شده در جمعه 91/7/21ساعت 4:52 عصر توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

از روزنه احساس

نوری از جنس خدا

جهانی را به تصویر میکشد

به زیبایی لبخند کودکانه

و در افقی دوردست

نسیمی از خاطره میماند

به گرمی عشق

و لطافت عاطفه


نوشته شده در یکشنبه 91/6/19ساعت 1:0 عصر توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

نگاهی مرا میخواند

صدایی مرا میراند

و در این کشمکش درون

بی طرفانه به قضاوت نشسته ام


نوشته شده در یکشنبه 91/6/19ساعت 12:57 عصر توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

دلخوشم به صدای آب

به روییدن یک گیاه

به سایه یک چنار

به رقص دو پروانه در بیشه زار

به نسیمی که میرقصاند حجاب پنجره را


به زمزمه شکفتن یک لبخند

به احساسی که از لابلای تبسم و نگاهی جاریست


به آب دادن بک گلدان دلخوشم

به باد دادن بک بادبادک


به خلوتی دلخوشم در سکوت و خیال

به سازم که رازم را میداند


به آغوش مادرم

به پندهای پدرم

به بندگی خدا

به ابدیت دلخوشم


نوشته شده در یکشنبه 91/6/19ساعت 12:53 عصر توسط علیرضا معتمدی پور نظرات ( ) | |

   1   2      >


قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت